سندروم کاروشی تهدیدی دائمی برای سلامتِ نیروی کار/ تشکیل هیاتی برای تحقیق در مورد عللِ مرگِ پرستاران ضروری است
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۷۰۳۸۷
به گزارش خبرنگار ایلنا، مرگ یک نفر میتواند حامل پیامهای معناداری برای بازماندگان و همکاران متوفی باشد؛ به ویژه آنکه دلیل مرگ خستگی مفرط ناشی از کار در شرایط سخت باشد. مرگ ۲۷۲ نفر از کارمندان ستاد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اندونزی همین ویژگی را دارد. حدود ۲ هزار نفر هم تا دم مرگ رفتند.
ژاپنیها که بیش از هر ملتی با کار سخت و طولانی دست و پنجه نرم میکنند با مرگ ناشی از خستگی مفرط آشنا هستند؛ اینقدر آشنا که به آن میگویند: «سندروم کاروشی» (Karōshi).
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایرانیها هم از کاروشی دورادور شنیدهاند اما شناختی از آن ندارند. سال ۹۶ مسئول سازمان نظام پرستاری با همین سابقه ذهنی از کاروشی گفت که در ۵ سال گذشته، ۱۷ پرستار که بین ۲۵ تا ۴۰ سال سن داشتند بر اثر کاروشی جان دادند.
«علی محمد آدابی» از یکسو فشار ناشی از اجرای طرح تحول نظام سلامت را که باعث افزایش حجم کاری پرستاران شده را در این موضوع موثر دانسته بود و از سوی دیگر تاکید کرده بود که «دغدغه معاش» پرستاران در سراسر کشور را نسبت به سندرم کاروشی آسیبپذیر کرده است.
از آنجا که «محمد شریفی مقدم» دبیرکل سازمان نظام پرستاری به ایلنا میگوید که تعداد پرستارانی که فوت میکنند افزایش یافته است، این نگرانی وجود دارد که کاروشی در ایران هم شیوع پیدا کرده باشد اما نه وزارت بهداشت و نه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای رفع نگرانیها ورود نکردهاند و به نوعی قضیه را مسکوت گذاشتهاند.
این امر البته میتواند از ناآگاهی دستگاههای سیاستگذار نسبت به سندروم کاروشی نشات گرفته باشد و نه صرفا اقدامی تعمدی. به هر روی خستگی مفرط وجود دارد؛ مخصوصا برای آنها که کار شبانه دارند یا دو شیفت کار میکنند. شاید بهتر باشد که برای داشتن تصویر روشنی از کاروشی، تعریفی از «خستگیِ مفرطِ مزمن» داشته باشیم.
سه فاز مختلف خستگی مفرط مزمن
مطابق یک تعریف علمی سندروم خستگی مفرط مزمن پیامد استرس مزمن است که دستکم شش ماه بدون استراحت کافی ادامه داشته است. بر همین اساس خستگی مفرط مزمن سه فاز دارد.
فاز نخست فاز پرودرومال (فاز نشانههای آغازین) است که علایم ابتدایی خود را نشان میدهند. محققان مدعی هستند بسیاری از افراد که تحت استرس هستند متوجه این موضوع نمیشوند. گفته میشود اگر در این مرحله درمان صورت نگیرد، فاز دوم آغاز میشود.
این فاز غالبا به سرعت و ناگهانی پیش میآید که به آن «سقوط ناگهانی» میگویند و ممکن است که چند هفته طول بکشد. در این زندگی فرد به شدت مختل میشود؛ به نحوی که قادر به فکر کردن و تصمیم گرفتن نیست. احساس ناامیدی در همین مرحله پدیدار میشود. هرچند در این مرحله فرد دچار افسردگی نمیشود اما تثبیت این وضعیت در بلندمدت زمینه افسردگی شدید را فراهم میکند.
اقدام به خودکشی یا فکر کردن به خودکشی در این وضعیت امری است، طبیعی. در واقع هر دو این موارد یک واکنش طبیعی به تحمل فشار روانی در طولانی مدت است. فاز سوم مربوط به زمانی است که روند درمان آغاز میشود. با این حال حتی اگر فرد به صورت کامل درمان شود، تا پایان عمر از حساسیت در برابر استرس خلاصی نمییابد.
البته عدهای برای به دست آوردن آرامش در فاز دوم به مواد مخدر پناه میبرند که با این کار وضعیت خود را بدتر میکنند. به هر شکل خستگی مفرط مزمن میتواند به کاروشی، خودکشی، افسردگی، اعتیاد و... بیانجامد.
پرستاران قطعا استثنا نیستند اما از مواردی که برای آنها پیش آمده است میتوان به این واقعیت رسید که خستگی مفرط مزمن ناشی از کار پرفشار، چه نتایجی میتواند داشته باشد.
دستگاههای مسئول برای پژوهش در مورد کاروشی همکاری نمیکنند
«محمد شریفی مقدم» دبیرکل خانه پرستار و قائم مقام سازمان نظام پرستاری البته بر این باور است که با وجود اینکه تعداد بیشتری از پرستاران نسبت به گذشته جان میدهند اما نمیتوان علت آن را مسقیم به خستگی و فشار کار مرتبط دانست.
وی در صحبتهای خود با ایلنا، ابتدا با اشاره به قرار گرفتن شغل پرستاری در ردیف مشاغل سخت با رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ ۱۷ آبان سال ۹۶، گفت: پرستاران گروهی هستند که به شدت در معرض عوامل زیانآور و بیماریزای محیط کار قرار دارند؛ از همین رو قانونگذار شغل آنها را در ردیف مشاغل سخت و زیانآور قرار داده است.
شریفی مقدم با بیان اینکه از سویی تماس مداوم با اندوه و آلام بیماران و خانوادههای آنها، پرستاران را مستعد ابتلا به امراض مرتبط با استرس میکند، افزود: از دیگر سو پرستاران در خطر تماس با انواع ویروسها و باکتریها مانند هپاتیت، ایدز و... هستند. آنها همچنین در معرض ابتلا به سل هستند.
با این همه شریفی مقدم تاکید دارد که شبکاری پرستاران به برهم ریختن متابولیسم بدن آنها میانجامد و بسیار خطرناک است: سیستم متابلولیسم برای احیای خود در طول شبانهروز، نیاز به استراحت بدن در شب دارد درحالیکه پرستار شبکار که خواب کافی ندارد باید بالای سر بیماران حاضر شود؛ به ویژه بیمارانی که حالشان وخیم است و در بخش CCU یا ICU بستری هستند.
وی افزود: این پرستار باید ضربانِ قلبِ بیمار و کلیه نشانههای حیات را رصد کند. از این رو نباید اشتباه کند. از این جهت این پرستار به شدت تحت فشار است.
دبیرکل خانه پرستار اصلیترین دلایل فشار بر پرستاران را تعداد کم آنها در مقایسه با جمعیت بیماران و تعداد تختهای بیمارستانی میداند و میگوید: ایران در این زمینه جزو کشورهای توسعه نیافته است. در کشورهای اروپایی به ازای هر هزار نفر ۱۰ پرستار وجود دارد. در کشورهای آذربایجان و گرجستان به ازای هر هزار نفر ۵ پرستار وجود دارد اما در ایران به ازای هر هزار نفر یک و نیم پرستار وجود دارد.
شریفی مقدم با بیان اینکه هر بخشی از یک بیمارستان که باید ۴ پرستار داشته باشد، ۲ پرستار بیشتر ندارد، گفت: به همین خاطر به پرستاران اضافهکار اجباری میدهند و علیرغم میلشان تا ۱۵۰ ساعت کار میکنند.
وی با تاکید بر اینکه کاروشی هم به همین عوامل برمیگردد، گفت: منتها ما آماری در این خصوص نداریم. تنها میدانیم با قطعیت بگوییم که مرگ و میر پرستاران در محیط کار افزایش یافته است اما این نیاز به کار پژوهشی دارد که در این بخش، کاری انجام نشده است. به هر حال نمیتوانیم بدون کار تحقیقاتی دقیق اظهارنظر کنیم.
دبیرکل خانه پرستار در پاسخ به این پرسش که دلیل نبود یک پژوهش در این زمینه چیست، گفت: از سوی دستگاههای مسئول همکاری صورت نمیگیرد.
کارشناسان ایمنی و بهداشت کار هم بر این باور هستند که مرگهای مرتبط با کاروشی باید دستهبندی شوند و در مورد آنها باید آسیبشناشی صورت گیرد. از همین جهت برای وزارت بهداشت و وزارت کار توصیههایی دارند.
مرگهای ناشی از کاروشی باید آسیبشناسی دقیق شود
«خسرو متین» عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران هم معتقد است که مرگهای ناشی از کاروشی باید آسیبشناسی دقیق شود.
وی در گفتگوی خود با ایلنا، در این مورد ابتدا به سابقه تاریخی کاروشی اشارهای میکند: در ژاپن، پس از جنگ جهانی دوم فرهنگ کار بیش از عرف (بیش از ۸ ساعت در روز) نهادینه شد؛ چراکه مردم ژاپن میخواستند با سرعت زیادی خرابیهای جنگ را آباد کنند و جلوی ضرر اقتصادی را بگیرند که این هم به نوبه خود به حس مسئولیتپذیری آنها در قبال جامعهشان برمیگردد. ژاپنیها در این ایام روزی ۱۵ تا ۱۶ ساعت کار و تنها روزی ۵ تا ۶ ساعت استراحت میکردند.
متین افزود: در ژاپنِ امروز کاروشی به چند دلیل رخ میدهد. یکی به خاطر ۸۰ تا ۱۰۰ ساعت اضافهکار اجباری، که در قانون کارشان به آن پرداخته شده است. فشار کار زیاد به سکته مغری منجر میشود. یکی دیگر هم خودکشی به خاطر فشار کار است. البته زیاد شدن آمار خودکشی در ژاپن دلایل فرهنگی دارد که میتوان در جایش به آن پرداخت.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران درباره آمار کاروشی در ژاپن میگوید: آمارهای رسمی حاکی از آن است که در ژاپن سالی ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر بر اثر این سندروم جان میبازند اما افکار عمومی معتقد هستند که تعداد واقعی تا ۱۰ برابر این میزان است.
وی با بیان اینکه در چین و کره جنوبی هم این پدیده همچنان به صورت قوی وجود دارد اما دولت ژاپن و وزارت کار آن برای مقابله با کاروشی وارد عمل شدهاند، گفت: وزارت کار به شرکتهایی که امکان کاهش ساعت کار آنها وجود دارد، فشار وارد کرده تا هشت شب به بعد خاموشی اعلام کنند اما فعلا عمومیت پیدا نکرده است؛ به ویژه در مشاغلی که نیروهای متخصص در آنها پرتعداد نیستند. برای نمونه پرستاری، صنایع فرآیندی و کشتیرانی.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران با بیان اینکه ساعت کار بالا هیچ ارتباطی با افزایش بهرهوری ندارد و در ژاپن صرفا یک موضوع فرهنگی است، گفت: اقتصاد ژاپن در میان هفت کشور عضو گروه G۷ (هفت قدرت بزرگ اقتصادی جهان) کمترین بهرهوری را دارد.
وی با اشاره به نتایج پژوهش در خصوص ایام مرخصی ژاپنیها، گفت: بیشتر شاغلان ژاپنی از نصف روزهای مرخصی یا حتی کمتر بهره میبرند؛ چراکه خود استفاده از مرخصی را حتی زمانی که خسته هستند هم مطلوب نمیدانند. البته کارفرمایان بعضی از شرکتها اصلا به کارگران و کارمندان خود اجازه دریافت مرخصی نمیدهند و کارگرانی که بخواهند مرخصی بگیرند را تنبیه میکنند.
متین با بیان اینکه این در حالی است که بدن کارگر باید برای بازیابی خود زمانی را در اختیار داشته باشد، گفت: وقتی از زمان ریکاوری بدن کاسته میشود و ساعت کار به بیشتر از ۱۲ ساعت میرسد، عملا میزان اثرگذاری عوامل زیانآور روی بدن بالا میرود و بدن نمیتواند، عوامل زیانآور را دفع کند.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران افزود: در نتیجه پس از مدتی احتمال مرگ وجود دارد. در این میان نوبتهای کار بسیار مهم است. افرادی که در شیفیت شب کار میکنند یا آنها که سه هفته روز کار و سه هفته شب کار یا سه روز شب کار، سه روز، روز کار و سه روز در استراحت هستند، تنظیم ساعت بیولوژیک بدنشان برهم میریزد. در این شرایط بحث خستگیهای مفرط و بازسازی بدن پیش میآید که منجر به شوک و مرگ میشود.
وی با بیان اینکه در ایران شغل پرستاری چنین شرایطی را دارد اما در ژاپن مشاغل اداری و کارگری، گفت: دامنه کاروشی در ژاپن با ایران قابل مقایسه نیست. در ایران برای پیشگیری از کاروشی میتوان اجرای دقیق قانون کار را خواستار شد. در ضمن کارگر مشمول قانون کار باید از مرخصیهای قانونی استفاده کند تا آمادگیهای روحی و روانی برای برگشت به کار داشته باشد.
متین افزود: قانونگذار در قانون کار، حدود مجاز شغلی را تعریف کرده است. بر این اساس هشت ساعت مواجهه با عوامل زیانآورِ محیط کار و ۱۶ ساعت دوری از این عوامل به رسمیت شناخته شده است. تازه این هشت ساعت هم شرایطی دارد مانند استفاده از گوشی و وسایل حفاظتی. در ضمن حجم صدا نباید بیشتر از ۸۵ دسیبل باشد.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران با بیان اینکه البته در ایران مرسوم شده است که افراد به خاطر نبود امنیت شغلی و استرسِ برخاسته از تامین هزینههای زندگی، شغل دوم داشته باشند، گفت: همه اینها موجب میشود که روح و روان فرد از هم بپاشد و خسته شود. در کل ضعف عمومی، جسمانی و مشکلات روانی موجبِ وقوع سکته مغزی و قلبی میشوند. یکی از امراض هم در این شرایط افسردگی است.
وی با اشاره به مرگ ۱۰ پرستار در سال ۹۵ به سبب کاروشی، گفت: اگر سازمان نظام پرستاری در این خصوص ادعای محکمهپسند بیشتری دارد باید آنها را ارائه کند تا افکار عمومی در جریان قرار گیرد. باید برای همه روشن شود که آیا کاروشی در ایران شیوع پیدا کرده است، یا نه؟ اگر شیوع پیدا کرده باید برای آن برنامهریزی کرد. در ضمن باید روشن شود که آیا این افراد به خاطر کاروشی درگذشتهاند و با چه شاخصهایی در این رده قرار گرفتهاند؟
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران با بیان اینکه زمینههای ژنتیکی هم میتوانند موجب کاروشی شوند، گفت: این هم باید روشن شود که آیا پرستاران ایرانی فوت شده زمینه ژنتیکی کاروشی را داشتهاند یا خیر؟ این موضوع از این حیث حائز اهمیت است که آیا مرگ با فشار کاری مرتبط است یا خیر؟ آیا ریشهیابی دقیقی شده است؟
متین البته تاکید دارد که این کار نیازمند تشکیل انجمنی است که بتواند به صورت علمی بر کاروشی مطالعه کند: ژاپن چنین انجمنی را دارد، در ایران هم میتواند چنین انجمنی شکل بگیرد. این انجمن میتواند کمک کند، تا کیفیت زندگی افرادی که با مشاغل سخت و نوبت کاریهای متنوع وجود دارند، حفظ شود.
وی با اشاره به اهمیت استفاده کارگر از مرخصیهای قانونی، گفت: وزارت نفت در این باره قوانین خوبی دارد. در حال حاضر کارمندان میتوانند سالی ۳۰ روز مرخصی بگیرند. میتوان برای کارگران و کارمندان مرخصیهای تشویقی در نظر گرفت. برخی از کشورها مرخصی ۷ ساله دارند. یعنی کارگری که مثلا در دریا کار میکند و کارش سخت محسوب میشود را برای ۷ سال به مرخصی میفرستند.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران، افزود: در کل برای پیشگیری از کاروشی؛ ساعت کاری بسیار مهم است. آرامش محیط کار بسیار تاثیرگذار است. استرس شغلی هم باید مدیریت شود تا به عنوان یک عامل مهم موجب کاروشی نشود. این موضوع به خصوص در مشاغل سخت مهم است.
وی در ادامه با انتقاد از عدم بررسی دقیق دلایل فوت نیروهای کار در ایران، گفت: برای نمونه کارگری در هنگام کار سکته میکند و میمیرد یا هنگام خواب این اتفاق برایش میافتد. ممکن است که پزشک اعلام کند چون فشار خونش بالا بوده، فوت کرد اما کسی بررسی نمیکند که ایا بالا رفتن فشار خون به خاطر استرسِ محیط کار یا فشارهای روانی ناشی از کار سخت بوده است یا خیر.
متین افزود: ممکن است که کارگر زمینه ژنتیکی سکته را داشته باشد. پزشکی که پرونده را بررسی میکند باید موضوع را بفهمد و به اطلاع خانواده متوفی برساند. در ضمن باید برای این خانواده پروندهای تشکیل شود. این در شرایطی است که در ایران تنها میگویند، این فرد سکته کرده است و کار تمام شده. سر کارگر حین کار گیج رفته به گوشهای برخورد کرده و جان داده یا اینکه هنگام کار فشارش افت کرده و زیر دستگاهی که با آن کار میکرد، افتاد. در همه این موارد پزشکی قانونی به دلایل افت فشار کارگر یا... ورود نمیکند. در نتیجه هیچگاه آمار واقعی کاروشی مشخص نمیشود.
عضو هیات مدیره کانون مسئولین ایمنی و بهداشت استان تهران، تصریح میکند: حتی زمانی که نیروی کار خودکشی میکند، دلایل خودکشی به دقت بررسی نمیشود. این در شرایطی است که چرایی خودکشی حالا به خاطر تحمل استرس در محیط کار یا هر علت دیگری باید روشن شود تا اگر نیاز باشد به همکاران کارگر متوفی که همین شرایط را تحمل میکنند، مشاوره روانی داده شود.
کاروشی باید به رسمیت شناخته شود
شاید از میان بردن و محو کار پرفشار ممکن نباشد اما مدیریت و تمرکز بر آن میتواند از تلاش برای از میان بردن آن موثرتر باشد. مرگ تعدادی از پرستاران و مرگ کارگران و نیروهای کار بر اثر سکته، میتواند، حامل همان پیامی باشد که در ابتدای این مطلب با آن اشاره شد.
تشکیل هیاتی به منظور تحقیق در مورد علل مرگ پرستاران و تشکیل انجمن مبارزه با کاروشی میتواند، ابتداییترین گام برای آسیبشناسی از کاروشی باشد. ضمن اینکه این اقدامات میتواند ثابت کند که «خستگی مزمن ناشی از کار مفرط» به عنوان یک مشکل جدی به رسمیت شناخته شده است.
بگذریم از اینکه در ژاپن هرگاه یک نفر به خاطر کاروشی میمیرد، مدیر شرکت با برگزاری یک نشست خبری از خانواده متوفی عذرخواهی رسمی میکند و تا کمر مقابل دوربینها خم میشود.
گزارش: پیام عابدی
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۷۰۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم. من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است. این یک تغییر چشمگیر در چشم انداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیت شناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد. در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است. ۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست. اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشم انداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود. فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند. فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشم انداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را می خواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست. اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکان پذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.
انتهای پیام